-
[ بدون عنوان ]
10 اسفند 1391 15:25
حرف کمی نبود قرار ومدار عشق اما چه فایده که نفهمیم یار را! ای روح های ناب ! دوباره به پا کنید قدری برای اهل زمستان بهار را !
-
کوچه
10 اسفند 1391 14:35
بی تو مهتاب شبی باز از آن کوچه گذشتم همه تن چشم شدم خیره به دنبال تو گشتم شوق دیدار تو لبریز شد از جام وجودم شدم آن عاشق دیوانه که بودم... سهراب سپهری
-
hello
10 اسفند 1391 14:34
سلام به قاصدک های خبر رسان که محکوم به خبرند سلام به شقایقهایی که محکوم به عشقند سلام به تو که محکوم به دوست داشتنی . . . HELLO
-
منــــــــ
10 اسفند 1391 14:32
خطــا از مـن اسـت می دانمــ از مـن کـــه سـال هـاسـت گـفتـــه امـ “ ایــاک نــعبد ” امـا بـــه دیـگران هـمـ دلـسپــرده امـ از مـن کـــه سـال هـاسـت گـفتـــه امــ ” ایــاکَ نستَعیـن " امــا بــه دیگران همــ تـکیــه کــرده امـ امـا رهایـمــ نـکـن بیـش از هـمـیشــه دلـتـنگمــ بـــه انـدازه ی تـمامــ روزهـای...
-
خدا؟؟؟
10 اسفند 1391 14:25
یکی از فرق های انسان با خدا این است که انسان تمام خوبیها را با یک بدی فراموش میکند ولی خدا تمام بدیها را با یک خوبی فراموش میکند . . .
-
در گوشم گفت...
10 اسفند 1391 14:10
در خیابان به من گفت: در این گرمای تابستان زیر چادر آب پز نمیشی؟ و بعد انگار کسی در گوشم گفت: «...قل نار جهنم أشد حرّاً» بگو که آتش جهنم بسیار سوزان تر است
-
گنجشک گفت...
10 اسفند 1391 13:54
گنجشکی با عجله و تمام توان به آتش نزدیک می شد و برمی گشت ! پرسیدند : چه می کنی ؟ پاسخ داد : در این نزدیکی چشمه آبی هست و من مرتب نوک خود را پر از آب می کنم و آن را روی آتش می ریزم ! گفتند : حجم آتش در مقایسه با آبی که تو می آوری بسیار زیاد است ! و این آب فایده ای ندارد ! گفت : شاید نتوانم آتش را خاموش کنم ، اما آن...